راه ناتمام شهیدان...

شمردم. یک، دو، سه، ... ، سیزده ، چهارده. چهارده تا تیر خورده بود.
چهارتا انگشتش را هم کرده بود توی حلقش محکم گاز کرفته بود تا
سر و صدا نکند. همه بدنش خونی بود انگشت هایش هم.
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۲ مرداد ۱۳۹۱ ساعت 19:59 توسط بچه های آسمان
|
به جمع عمّارهــــــا خوش آمـــدید امید است بتوانیم جهت خشنودی امـــام عصر (عج) و نائب بر حقـش امـام خامنــه ای (دامــت برکـاتـه) گامــی برداشــته باشیم.