سر تراشیدن شهید بابایی ...
اي كاش همه مثل او فكر مي كرديم. در يكي از روزها كه در منطقه ي عملياتي
بوديم، بعد از نماز صبح، جلوي آيينه رفتم و شروع كردم به شانه زدن موهايم كه
تا حدي بلند بود. صداي خنده ي آهسته اي مرا به خود آورد. به طرف صدا برگشتم.
شهيد بابايي بود كه در كنار سوله دراز كشيده بود و به من نگاه مي كرد.
رو به من كرد و گفت:« مي خواهي يكي از دلايل تراشيدن سرم را برايت بگويم؟»
الآن يك ربع است كه جلوي آينه ايستاده اي و موهايت را چپ و راست مي كني،
مي داني زير هر تار مويت يك شيطان خوابيده؟
غرور اين موها، تو را جلوي آينه نگه داشته و فكر مي كني خوش تيپ تر
مي شوي ولي من سرم را با ماشين چهار تراشيده ام و يك قيافه ي معمولي
به خود گرفته ام. قيافه ي معمولي هيچ وقت انسان را مغرور نمي كند.»
شهادت مناسب ترين هديه اي بود كه خدا به پاس زحماتش به او بخشيد.
گوارايش باد....
avayesahra63.blogfa.com
به جمع عمّارهــــــا خوش آمـــدید امید است بتوانیم جهت خشنودی امـــام عصر (عج) و نائب بر حقـش امـام خامنــه ای (دامــت برکـاتـه) گامــی برداشــته باشیم.