داستانی عبرت آموز!!!
مرحوم آیت الله سید باقر مجتهد سیستانی پدر آیت الله العظمی سید علی سیستانی ، برای تشرف به محضر مبارک امام زمان علیه السلام ختم زیارت عاشورا را در چهل جمعه و چهل مسجد آغاز می کند . در یکی از روزهای آخر که مشغول زیارت بوده ، ناگهان نوری از خانه ای نزدیک مسجد نظر او را جلب می کند . نور از درون آن خانه تلالؤ داشت . به دنبال آن حرکت می کند . خانه کوچک و فقیرانه ای بوده است . در را می کوبد و با اجازه وارد می شود . در یکی از اتاق ها امام عصر – که خداوند فرجش را نزدیک سازد – را مشاهده می کند . خدمت می رسد و اشک ریزان عرض سلام می کند . کنار اتاق جنازه ای را که پارچه سفیدی روی آن کشیده بودند ، می بیند . آن حضرت بعد از جواب سلام می فرمایند : « چرا اینگونه دنبال من می گردی و چنین رنج هایی را بر خود وارد می سازی ؟! مثل این باشید ( و اشاره به جنازه می فرمایند ) تا من دنبال شما بیایم . » آن حضرت در ادامه می فرمایند : « این بانو در دوران بی حجابی ( زمان رضا شاه پهلوی ) هفت سال از خانه بیرون نیامد ، مبادا مرد نامحرم او را ببیند...
به جمع عمّارهــــــا خوش آمـــدید امید است بتوانیم جهت خشنودی امـــام عصر (عج) و نائب بر حقـش امـام خامنــه ای (دامــت برکـاتـه) گامــی برداشــته باشیم.